???????? @MolaviPoet روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. گلدان گرانقیمت بود، اما پدر تصمیم گرفته بود که آن را بشکند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: «دستت را باز کن، انگشت‌هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می‌کنم دستت بیرون می‌آید.» پسر گفت: «می‌دانم اما نمی‌توانم گلدان ,گلدان خارج منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مسجد انصارالزهرا(س) تولیدی قابلمه گرانیت پاراب وبلاگ نام نیک filmdlirani موج دریا فارسروید 1 / دانلود آهنگ و بازی اندروید چرم سان شستشوی فرش، موکت، پرده،مبل آموزش مداحی اجاره فلزیاب 09192121179